محل تبلیغات شما

این وبلاگ برای عاشق ترین بابایی ودخملی دنیاست.



بودن در کنار هم تمام شد.یک ماه که به سرعت باد گذشت و من چه فرصت های بسیاری را از دست دادم.وچه قسمت هایی
حالا در فاصله این فرسنگ ها، تو هستی و هزار کار نا تمام.
نمی دانم شاید تصمیمی جدی و محکم بگیری ومسیری جدید را برای خودت تعریف کنی.شاید آدم های زیادی در این مسیر کم رنگ پر رنگ وشاید حذف واضافه شوند.نمی دانم.
فقط می دانم بهترین ها را برایت آرزو دارم.
امسال سال تو است.خوب بساز وسربلند باش.
بودن یا نبودن مسیله ای نیست.
موفقیت وسربلندی و آرامشت را می خواهم.

        شاید به قد وقیافه ام نیاید که مردی به این گندگی گاهی دلش به اندازه ی دل گنجشک بشود وبرای دخترش که فرسنگ ها فاصله دارد تنگ بشود.این روزها از آن روزهایی است که تنگی عجیب این دل تنها با تنگی آغوش تو می تواند باز شود.پارادکس عجیبی است.حجم فراوانی از لحظه هایم را به خودت اختصاص داده ای.دلنگرانی ها وخوشحالی ها.تو داری روز به روز بزرگتر می شوی ودنیایت بزرگتر .حالا من هی باید خودم را کش بدهم تا به بزرگی دنیای تو برسم.اطرفت را دقیق تر ببین افرادی که دروبرت هستند دوستان و. با کسانی همراه شو که بتوانند دنیایت را درک کنند وبا تو بیایند.نه لغ لغ دهان کافی نیست مراقب دلهایشان باش.با همه ی این وجود خیلی نگران نیستم که می دانم تو زرنگ تر آنی که دیگران فکر می کنند.مراقب دختر من باش 
بووووس
بابا جهان

همین تازگی 
از یکی از بهترین سفر های زندگیمون برمیگردیم
رفتیم شمال از اوون شمال ها که دوست دارم 
روز اول با کلی جریمه به من رسیدی 
تووی قائمشهر دوراون میدون بزرگ 
و من چقدر از دیدنت خوشحال بودم و توی راه تا خود رامسر پسته خوردیم و منتظر این بودیم که برسیم 
رسیدیم و بخاطر من رفتیم دنبال اقامت گاه های بومی 
دلم جنگل می خواست 
یه خونه کوچیک دیدیم تو یه کوچه تنگ و صاحبخونه بهمون گوجه سبز داد من با همون گوجه سبز جناقی که بسته بودیم و بردم 
یادت بااااااشه بردم 
بعد برگشتیم و تو یه جاده ناشناس سرولات 
یه خونه بززرررررگ گرفتیم با یه ویو محششششششر 
و بعد همونجا دلی از عزا در اوردیم و حسابی رفع دلتنگی کردیم 
بعد رفتیم دنبال رستوران خاور خانم رسیدیم به رستوران رو به رویی اش نهار خوردیم ساعت 7 تازه 
ولی یه مرغ خوشمزه با کلی سبزی و رب انار عالیییی
و بعدش یکم اطراف قدم زدیم همونجا من جناق و بردمممممممم
و بعدش رفتیم توی شهر بریم کاخ که بسته بود 
برگشتیم خونه 
تلاش کردیم فیلم ببینیم ولی خسته بودیم و کار داشتیم خب !
و خوابیدیم اخ که کنار تو خوابیدنن از بزرگ ترین لذات دنیاسسسسس
بهدششش فردا صبحش با یک شیفت کم کاری رفتیم رششششت 
خونه میرزاشون اینا و قبلش عمارت کلاه فرنگی و بعد به اصرار من کوبیدیم رفتیم خمام 
که من عاشقتم که همه دل و جونت و برای من میزاری تو 
رفتیم از میوه یخی های عجیب خوشمزه خوردیم 

اوممم برگشتیم و کم کاری و جبران کردیم و قبلش یه جناغ دیگه بستیم که دو روز بعد تازه یادمون اومد جناق و اینکه شما بردی یادم هست 

اوممم بهدششش 
شب رفتیم جیگر گرفتیم تو ماشین طاقتمون نیومد جیگر خوردیم چسسسبید بسسسسیار 
بهدشش اومدیم خوابیدیم 
دیگه اینکه فرداش  به که چه سفر چسبیی بووود چقدررروقت  زیاد زیادی با هم بودیم 
صبح هم رفتیم جواهر ده یه ابشار باحال دیدیم خاستیم بستنی سرخ کرده بخوریم نخوردیم 
بعدش اومدیم تو راه ماهی خوردیم 
که الهی بهت چسبیده باشه 
بعدششششش اومدیم خونه من باز بغلت خوابیدم و به که چه خوابی 
و بعد رفتیم لاهیجااااان 
بام سبز 
من با دامن نگران باد 
ولی به همون یه لحظه ای که دم در گفتی نامرد خیلی قشنگ شدی می ارزید 
و بعد لاهیجان و قبل لاهیجان کلی هیجان و بهترین هارو تجربه کردیم که حالا خودت میدونی دیگه نگم من 
و اینکه دو باره خونمون 
رااااستی این وسط دوتا صبحانه رویایی تو ویو عالی 
با نون تازه ای که عشقم گرفته بود و یادم رفته 
و اینکه 
به اخرش که میرسیم حتی توی نوشتن سخت میشه 
که بگم فرداش برگشتیم و دم دریا کیک و چایی خوردیم و 
یه سری اتفاقات دیگه 
خخخ
و بعد تو جنگل اون گراز ها 
و اقامت گاه خرس قهوه ای 
و بعد یه راه 
با تو 
یه دنیا خاطره با تو 
عشق با تو
و من چقدر تو را عاشق تر ام 
و تو چقدر به من نزدیک تر میشی با هربار برای هم بودن و باهم بودن 

آخرین جستجو ها

وب سایت آموزشی و پژوهشی مهندس امیرخانلو تعمیرات سخت افزار nphilafenom کلبه ی آسمانی راز دل من Christopher's collection Audrey's site rilux Emerson's notes Automotive Carpet Cleaning tips